English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
closed interval U فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interval U وقفه
interval U فترت
interval U خلال
interval U فاصله زمانی
interval U فاصله تاکتیکی
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
interval U دوهای تمرینی ارام
interval U توقف کوتاه بین دو عمل
interval U ایست وقفه
interval U فرجه
interval U فاصله [ریاضی]
interval U بازه [ریاضی]
interval U فاصله
interval U مدت
keying interval U فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
interval confidence U دامنه اطمینان
interval exercises U تمرینهای متناوب
interval reinforcement U تقویت فاصلهای
interval scale U مقیاس فاصلهای
interval schedule U برنامه فاصلهای
lucid interval U حالت افاقه
interval timer U شیوهای که بوسیله ان زمان سپری شده میتواند توسط یک سیستم کامپیوتری بررسی شود
interval timer U زمان سنج فاصله
interval trailing U تمرین استقامت و اماده سازی
interval confidence U فاصله اطمینان
grid interval U فواصل شبکه بندی نقشهای
confidence interval U فاصله اطمینان
confidence interval U فاصله اعتماد
contour interval U فاصله میزان منحنی
contour interval U فاصله خطوط واصل
fiducial interval U فاصله اطمینان
grid interval U فاصله خطوط شبکه
interval estimate U براورد فاصلهای
lucid interval U دوران افاقه
lunitidal interval U فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
return interval U دوره بازگشت
surface interval U فاصله بین غواصهای متوالی از سطح اب
time interval U فاصله زمانی
time interval U زمان طی شده
vertical interval U اختلاف ارتفاع
work interval U کار متناوب
vertical interval U فاصله عمودی
work interval U کار فاصلهای تمرین فاصلهای
retrace interval U دوره بازگشت
reorder interval U زمان بین دو سفارش
mode interval U فاصله نما
normal interval U فاصله معمولی صف
normal interval U از جلونظام
normal interval U فرمان از جلو نظام
predicting interval U فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
preparatory interval U دوره امادگی
recurrence interval U زمان برگشت
recurrence interval U دوره تناوب
relief interval U استراحت متناوب
open interval U فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
class interval U حدود طبقه
burst interval U فاصله ترکش گلوله ها در یک رگبار
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
class interval U فاصله طبقه
class interval U دامنه طبقه
ideal irrigation interval U فاصله مطلوب ابیاری
variable interval schedule U برنامه فاصلهای متغیر
fixed interval schedule U برنامه فاصلهای ثابت
closed <adj.> <past-p.> U مسدود شده
closed <adj.> <past-p.> U بسته شده
closed U بسته
closed <adj.> <past-p.> U بلوکه شده
closed <adj.> <past-p.> U سد شده
closed <adj.> <past-p.> U بندآورده شده
closed U مسدود
closed U محرمانه بسته
closed U ممنوع الورود
closed U مسابقه محدود به سن یاجنس
closed U وضع اماتوری یاحرفهای
closed U پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed <adj.> <past-p.> U مانع شده
closed U محصور
closed shop U سیستم بسته
closed shop U با کارکردانحصاری
closed shop U موسسه کارشناسی
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
normally closed contact U اتصال معمولا بسته
closed shops U سیستم بسته
closed shops U با کارکردانحصاری
closed shops U موسسه کارشناسی
closed shops U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed circuits U مدار بسته
closed circuits U تلویزیون مداربسته
closed meeting U گردهمایی محرمانه
closed conference U گردهمایی محرمانه
closed meeting U نشست مسدود
closed conference U نشست مسدود
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
He is closed -fisted. <proverb> U آدم خسیسى است .
closed circuits U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuit U تلویزیون مداربسته
closed circuit U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
closed to bicycles U دوچرخهسواریممنوع
closed to motorcycles U موتورسواریممنوع
closed to pedestrians U عبورپیادهممنوع
closed to trucks U عبورکامیونممنوع
closed back U بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
closed subroutine U زیرروال بسته
closed subroutine U زیرروال مسدود
closed system U نظام اقتصادی بسته
closed system U منزوی
closed system U نظام بسته
closed system U سیستم بسته
closed fist U مشت بسته
closed system U سازگان بسته
closed stock U اجناس انبارشده ثابت
closed stock U اجناس ذخیره
closed society U جامعه بسته
closed formation U فرم بسته پیادهای
closed mind U ذهن بسته
closed mortgage U سند رهنی غیر ازاد
closed loop U حلقه مسدود
closed network U شبکه بسته
closed routine U روال بسته
closed sea U دریای غیر ازاد
closed sea U دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed season U فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed traverse U خطوط متقاطع
closed traverse U پیمایش بسته
closed defence U دفاع بسته در روی لوپس
closed height U حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed group U گروه بسته
closed circuit U مدار بسته
closed game U بازی بسته
closed chain U زنجیر حلقهای
closed area U منطقه ممنوعه
closed loop U حلقه بسته
closed area U منطقه بسته
closed economy U اقتصاد بسته
closed file U ستون بسته
closed file U فایل بسته
closed joint U کوربند
closed universe U جهان بسته
closed universe U جهان متناهی
closed indent U دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed variation U دفاع تاراش
closed variation U واریاسیون بسته
closed jet tunnel U تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed-circuit camera U دوربین نظارت
closed footed magnet U اهنربای چنبری
closed magnetic core U هسته مغناطیسی بسته
closed-circuit camera U دوربین مدار بسته
closed-circuit camera U دوربین امنیتی
closed loop gain U بهره تقویت درطبقه بسته
closed magnetic circuit U مدار مغناطیسی بسته
closed circuit battery U باتری با مدار بسته
closed coil armature U ارمیچر مدار بسته
closed circuit tunnel U تونل مدار بسته
closed-circuit television U تلویزیون مدار بسته
closed circuit television U تلویزیون مدار بسته
abel closed tester U دستگاه ابل
closed-door meeting U مجلس جدا از مردم عمومی [سیاست]
closed bus system U سیستم گذر بسته
He closed the door against the peace agreement. U تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
cubic closed packed structure U ساختار مکعبی تنگچین
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com